با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به فان کلوب منو تو خوش آمدید
امیدوارم همیشه لحظاتی سرشار از عشق
در کنار هم داشته باشیم
با پیشنهادات و انتقادات سازنده خود ما را در پیشرفت بهتر یاری کنید
با تشکر
فروغالزمان فرخزاد شاعر معاصر ایرانی هشتم دیماه ۱۳۱۳ در محلهی امیریه تهران، کوی خادم آزاد به دنیا آمد و در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل درگذشت. وی که بعد از نیما یوشیج، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است، اکنون ۴۶ سال از مرگش میگذرد.
فروغ با مجموعههای "اسیر"، "دیوار" و "عصیان" در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه "تولدی دیگر" که شامل ۳۱ قطعه شعر است تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.
دنیا مانند پژواك اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: "سهم منو بده..." دنیا مانند پژواكی كه از كوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در كشمكش با دنیا
دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
دنیا هم بتو خواهد گفت: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
مهناز افشار: خداحافظی ام از دنیای بازیگری نزدیک است. به گزارش شبکه ایران، مهناز افشار در گفتوگویی با انتقاد از فریدون جیرانی اعلام کرده است که قرار بوده در برنامه نقد و تحلیل فیلم "قصه پریا" در برنامه هفت حضور پیدا کند اما پس از ممانعت حضور وی در تلویزیون تنها چند دقیقه قبل از شروع برنامه به وی اجازه حضور دادهاند. افشار در این گفتوگو از رد کردن پیشنهاد بازی در فیلم "درباره الی"، خداحافظی از سینما، اقدام عجیبش در مراسم اختتامیه فیلم فجر و... توضیحات جالبی داده است که بخشهای برگزیده آن را به نقل از مجله 24 میخوانید.
فقط گفتم ای وای. آقای کیمیایی!...
وقتی فیلم "رئیس" را دیدم فقط گفتم: "ای وای. آقای کیمیایی! کاش داستان استخوانبندی جدی و محکمتری داشت" ولی اسم آقای کیمیایی و سابقه و تجربهاش برای من مهم بود و واقعا خوشحالم فیلمی از ایشان در کارنامهام دارم. با این همه غصه میخورم که چرا در فیلم دیگری از او بازی نکردهام. چرا "رئیس" باید سهم من باشد.
من آدمی نیستم که بازیچه شوم
من سناریوی "قصه پریا" را خواندهام و در آن هم بازی کردهام. ولی متاسفانه آقای جیرانی توی برنامه "هفت" نشستند و گفتند قصه فیلم چیز دیگری بوده. این را میگویم چون آقای جیرانی کارگردان مورد علاقهام است و خودش هم میداند و بارها هم به خودش گفتهام آقای جیرانی شما جزو کارگردانهایی هستید که جلوی دوربین شما راحتم. اما وقتی دعوت میشوم به برنامه هفت و بعد میگویند شما نمیتوانید به تلویزیون بیایید من آدمی نیستم که بازیچه شوم.
سامان گلریز، حالا دیگر معروفتر از آن است كه بخواهیم معرفیاش كنیم؛ تنها باید در معرفیاش بگوییم معروفترین سرآشپز ایران، با آن صورت همیشه مثبت و همیشه خندانش. وقتی سؤال پروندهمان را مطرح میكنیم، همین كه آیا میشود تا پایان سال 100میلیون به دست آورد یا نه؟ كلی ایده برای ما رو میكند.
شاید تا به حال، به این نیمه پنهان از سامان گلریز بر نخورده باشید اما او به واقع یك فرصتشناس و فرصتساز خوب هم هست و بهشدت معتقد است كه این اتفاق، عملی است؛ تنها همت میخواهد و اندكی فرصتشناسی و تیزهوشی. اگر علاقه پیدا كردهاید تا سامان گلریز كارآفرین را بیشتر بشناسید، پس گفتوگوی ما را بخوانید.
بهرام رادان می گوید روی استیج ایستادن رویای دوران نوجوانی و جوانی است. می گوید اگر قرا بود بین سینما و موسیقی یکی را انتخاب کند، انتخابش حتما موسیقی بود. اما واقعا او برای ماندگاری آمده است؟
این اولین بار نیست که در ایران یک هنرپیشه سینما به سمت موسیقی می رود. هرچند تجربه های مشابه چندان خوشایند و موفق نبودند اما بازهم این اتفاق تکرار می شود.
هنرپیشه ها بسته به سطح شهرت و محبوبیت شان القابی زودگذر در موسیقی دارند و با همان موجی که وارد شدند، با همان موج هم از این حوزه بیرون می روند. اما ماجرای بهرام رادان کمی متفاوت است.
رادان می گوید روی استیج ایستادن رویای دوران نوجوانی و جوانی است. می گوید اگر قرا بود بین سینما و موسیقی یکی را انتخاب کند، انتخابش حتما موسیقی بود. اما واقعا او برای ماندگاری آمده است؟
بهرام رادان همانطور که در سینما خوش اقبال بوده در موسیقی هم خواهد بود؟ رادان چه نقشه هایی برای آینده کار حرفه ای اش دارد؟ اینها سوال هایی است که در گفت و گوی رودرو با بهرام رادان به دنبال جواب آن می گشتیم.
تیم های دفاعی مثل یونان مونان قهرمان نشوند خواهشا. البته اینها هم دیگر دورانشان تمام شده است.
«من هیچ وقت مصاحبه نمی کنم اما چون دیدم سوالاتتان راجع به یورو است و مسابقات اروپایی گفتم صحبت می کنم.» آن قدر عشق فوتبال است که لازم نیست از او مصاحبه بگیرید.
بگویید راجع به یورو هرچه می خواهد بگوید و او خودش همه چیز را می گوید. می تواند ساعت ها راجع به فوتبال حرف بزند. عشق عادل فردوسی پور به فوتبال به خاطر کارش نیست. شاید کارش به خاطر عشق به فوتبالش بوده.
بعد از بیش از 20 سال بسیاری خاطره زنده از فوتبال دارد و مسابقات جام ملت های اروپا را از اسل 1988 دنبال می کند. به همین خاطر هم هست که از آلمان بدش می آید و بی اندازه عاشق مارکو فان باستن است.
هرچند می گوید نمی تواند این آلمان را دوست نداشته باشد. ایتالیا اما چرا! ایتالیا را هر کاری می کند دوست ندارد، خودش هم نمی داند چرا.
7 درس از زندگی مهناز افشار به بهانه تولد 35 سالگیاش
در اولین جشنواره فجری كه بعد از سینمایی شدنش برگزار شد، «زرشك زرین» را از آن خود كرد و در آخرین جشنواره فجری كه در آن شركت كرد، «سیمرغ بلورین» را به خانه برد.
در اولین جشنواره فجری كه بعد از سینمایی شدنش برگزار شد، «زرشك زرین» را از آن خود كرد و در آخرین جشنواره فجری كه در آن شركت كرد، «سیمرغ بلورین» را به خانه برد. مهناز افشار كه با «شور عشق» اسمش بر سر زبانها افتاد، حالا دیگر نقش ثابت فیلمهای عامهپسند نیست؛ بلكه با كارنامهای كه در سالهای اخیر برای خودش تدارك دیده، هم میتواند سرمشق بازیگران جوانتر باشد و هم الگویی برای ما كه به بهانههای دیگری، از او درس بگیریم.
کیانیان: مگر می توانم به مردم بگویم مرا دوست نداشته باشید؟
من از چهره ام هم استفاده می کنم. مگر می توانم به مردم بگویم مرا دوست نداشته باشید؟! اما این همه ماجرا نیست
رضا کیانیان را همه به عنوان بازیگر می شناسند، اما به قول خودش فقط یکی از شغل هایش بازیگری است. از آن آدم های همه فن حریفی که اگر دل بدهد و بنشیند و راجع به همه هنرهایش حرف بزند، مثنوی هفتاد من می شود. ولی اصولا کیانیان کمتر تن به گپ و گفت طولانی می دهد. با او کوتاه از چند دردی که اتفاقا او در آنها سری در سرها دارد، حرف زدیم. می توانید حرف هایش را بخوانید و مطمئن باشید که او هرازگاهی همه ما را با کارهای جدید، ذوق زده و غافلگیر می کند.
عکاسی یکی از علاقه مندی های این بازیگر است. او با سوژه ها هم بازی می کند. وقتی درباره عکاسی با او صحبت می کنیم با چنان علاقه ای صحبت می کند که یادمان می رود قبل از هر چیز او را به عنوان بازیگر می شناسیم.
بهرام رادان که این روزها آلبوم موسیقیاش را با نام «روی دیگر» روانه بازار کرده است، میگوید:« نه آواز خوان هستم و نه قصد آواز خوانی داشتم.» نام بهرام رادان تا امروز به عنوان بازیگر در عرصه هنر شنیده شده است.
بازیگری که در چند سال اخیر با انتخابهای درست و به جا توانسته است در تعدادی از بهترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران بازی کند و به عنوان بازیگر گزیده کار معرفی شود.
او محسن چاوشی است و طی این سال ها آنقدر کارهای خوب و شنیدنی از خود منتشر کرده است که دیگر همه او را به عنوان یکی از قطب های قدرتمند موسیقی کشورمان می دانند. شاید خیلی ها دلیل موفقیت محسن را صدای متفاوتش بدانند اما این تمام ماجرا نیست!
اگرچه صدا،ترانه و آهنگ سه ویژگی مهم برای مطرح شدن یک خواننده به شمار می آید اما از قدیم گفته اند هر کسی نان دلش را می خورد! چاوشی از آن دست آدم هاست که شدیداً نان دل پاک و صادقش را می خورد. محسن آنقدر از غرور فاصله دارد که هر وقت صحبت از هوادارنش می شد می گفت بهتر است بگوییم مخاطبین و این یعنی احترام به مردم! غمی که در صدای محسن وجود دارد انگار از درون او نشات می گیرد، او انسان غمگینی است وخودش می گوید ریشه این غم و اندوه مثل خیلی چیزهای دیگر که در دنیا وجود دارد قابل بیان نیست!
خروج من از ایران برای بهتر زندگی کردن نبوده است بلکه از ابتدا هدفم این بوده که اطلاعات و تجاربی را در زمینه موسیقی درک کرده و پاپ مدرن را در ایران به مردم کشور خودم ارائه دهم.
اولین نشست خبری کاوه یغمایی برگزار شد. این نشست خبری توسط شرکت فرهنگی هنری «پنج برگ هنر» برگزار شد که درآن کاوه یغمایی همراه با فریدون خشنود و محمد حشمتی به پرسشهای خبرنگاران پاسخ دادند.
امسال اولين سال بدون ناصر حجازي است. مردي بزرگ تر از فوتبال ايران، بالاتر از استانداردها و بيشتر از ظرفيت ها. در گفت وگو با پسرش از هردري گفتيم. از فوتبال آن روزها و اين روزها و اينکه چه شد ناصر حجازي، ناصر حجازي شد و در قلب ها ماند.
روزهاي بدون ناصر حجازي در سال 90 چطور گذشت؟
گذر زمان چيزي را عوض نکرده است. هنوز باور نکرده ام که او رفته. شايد باورتان نشود اما وقتي به من ميگويند «خدا پدرت را بيامرزد» به فکر فرو ميروم و بعد متوجه ميشوم که پدرم فوت کرده است. ميدانيد من معتقدم در ورزش ايران هيچ کسي در حد ناصر حجازي نيست که بتوانيم با او قياسش کنيم.
مازیار فلاحی چهرۀ بسیار محبوب این روز های موسیقی کشور در تاریخ 27 و 28 اسفندماه (هر شب دو سانس) با عاشقانه های خود آخرین کنسرت سال را در سالن همایش های برج میلاد اجرا کرد و به جرات می توان گفت این 4 اجرا جزو بهترین اجراهای سال 1390 در تهران بودند.
یک ویدئو و یک فیلم کوتاه با همکاری سالار پیزری و مازیار فلاحی برای این کنسرت آماده شده بود، که ویدئو اول قبل از شروع برنامه پخش شد، این ویدئو شامل تصاویری بود از تمرین مازیار به همراه گروه اش در استودیو و فراز و نشیب های روزهای قبل از اجرا.
ویدئو دوم در مورد داوود جعفری بود، داوود یکی از نوازندگان گروه مازیار است که با وجود نابینائی مادر زادی ای که دارد موفق شده است مدرک فوق لیسانس موسیقی اش را بگیرد! این فیلم مفهومی در دقایق آخر خودش دنیا را از دید داوود به نمایش میگذاشت.
این کنسرت به یاد ماندنی با اجرای قطعۀ "دروغه" هم آغاز شد و هم با پایان رسید.
مازیار که بغض گلویش را گرفته بود در مورد یکی از هوادارانش صحبت کرد که چندی پیش به دلیل علاقۀ شدیدی که به مازیار داشته قراری در دفتر تهیه کننده کنسرت های مازیار صورت میدهد تا مازیار را از نزدیک ببیند، این خانم بلیط کنسرت رو هم تهیه کرده بودند که به دیدن این اجرا بیان، اما متاسفانه بیماری سرطان به ایشون فرصت نداد... و چند روز قبل از کنسرت این خانم فوت شدند، مازیار گفت که تا زمانی که روی صحنه میام به یاد ایشون یک صندلی خالی در سالن خواهم گذاشت، مازیار گیتار به دست شد و قطعۀ "بذارین برم" رو به روح این عزیز تقدیم کرد، با کمی تغییر در شعر آهنگ، این آهنگ بیشتر با موضوع مرتبط شده بود...
نمیخوام دیگه بمونم، به لبم رسیده جونم، دکترهای مهربونم، بذارین برم از اینجا...
رضا یزدانی، شهرام شکوهی، مریم حیدرزاده، پژمان جمشیدی از چهره های سرشناس داخل سالن بودند.
پژمان جمشیدی ملی پوش تیم فوتبال کشورمون، پیرهن ملی خودش رو در این کنسرت با مازیار هدیه کرد.
مازیار در انتهای اجرای خودش در مقابل هوادارانش به زانو در آمد و صحنه را بوسید، این کار باعث شد که حدود 8000 نفری که در این دو شب به دیدن این کنسرت آمده بودند برای احترام مقابل از صندلی خود بلند شده، بایستند و از مازیار تقدیر کنند.
اعتقاد من اين است كه من «خاص»زاده شدم، فكر كردم، خواستم، انجام دادم و هستم!
ژوزه مورينيو يا آقاي خاص را همه ميشناسند، حتي اگر غير فوتبالي باشند. وقتي عادل فردوسيپور و مزدك ميرزايي لب به نكوهش سرمربي پرتغالي رئالمادريد باز ميكنند، يعني تنفر كارشناسان و البته گزارشگران فوتبال كشورمان از آقاي خاص مشهودتر از هميشه است و كاسه صبر آنها لبريز شده است. پسر ژوزه فيليكس مورينيوي دروازهبان، حالا جزو مشهورترين مربيان دنياست. مشخص نيست دليل اين همه نفرت از اين مربي كاربلد چيست؟
مورينيو از سال 2002 تاكنون با هر تيم حداقل يك جام كسب كرده و بهتر بود بهجاي آقاي خاص او را آقاي جام صدا ميزدند. دو قهرماني در ليگ، قهرماني در جام حذفي و سوپرجام پرتغال به همراه قهرماني در جام يوفا و ليگ قهرمانان، نام مورينيو را بر سر زبانها انداخت و مالك ميلياردر روسي چلسي را بر آن داشت تا وي را به استمفورد بريج بكشاند تا شاهد دوران طلايي چلسي باشيم. سه قهرماني در ليگ برتر، قهرماني در كارلينگ كاپ، جام اتحاديه و خيريه به همراه آبيهاي لندني حاصل فعاليت آقاي خاص در فوتبال جزيره است. مادريديها به همراه خاص بيش از يك بار موفق به شكست پپ و بارسلونا نشدهاند وآن هم در فينال كوپا دل ري بود كه باعث شد يك جام از چنگ تيم رقيب در آورند و پس از 18 سال قهرمان جام حذفي شوند.
گفتو گوي اختصاصي با پائولو كوئيلو: من ايران را دوست دارم
ن اتفاق، واقعا يك اتفاق بود، حتي حالا هم برايم عجيب است كه از آن صحبت ميكنم چرا كه اين فقط يك اتفاق برنامهريزي نشده بود
اين اتفاق، واقعا يك اتفاق بود، حتي حالا هم برايم عجيب است كه از آن صحبت ميكنم چرا كه اين فقط يك اتفاق برنامهريزي نشده بود، حين راه رفتن در خيابانهاي ونيز -در تعطيلات نوروزي- چهرهاي را ديدم كه ميشناختم، طبيعي بود كه اول فكر كنم اشتباه كردهام؛ فكر كردم او شبيه آن كسي است كه بارها عكسهايش را ديدهام اما آنقدر شبيه عكسها بود كه بالاخره به ترديدم غلبه كردم و جلو رفتم: «ببخشيد، شما آقاي پائولو كوئيلو نيستيد؟» لبان مرد به لبخند باز شد: «چرا» باورم نميشد او پائولو كوئيلو بود، نويسنده كه بيشتر كتابهايش را خوانده بودم، جالب بود كه او هم باور نميكرد كسي او را در خيابان يك كشور بيگانه شناختهباشد.
احسان عليخاني، مجري جوان اما باتجربهاي كه پس از اجراي متفاوت برنامههايي مثل «ماه عسل» شهرت فراواني يافته، فارغالتحصيل مديريت بازرگاني از دانشگاه تهران است.
احسان عليخاني، مجري جوان اما باتجربهاي كه پس از اجراي متفاوت برنامههايي مثل «ماه عسل» شهرت فراواني يافته، فارغالتحصيل مديريت بازرگاني از دانشگاه تهران است. فعاليت هنرياش را با كار بهعنوان دستيار كارگردان شروع و اولينبار در برنامه تلويزيوني «پسرهاي ايروني» به عنوان مجري، جلوي دوربين رفت و بعد از اجراي برنامه «جزر و مد» با «ماه عسل» يك چهره شد. او در برنامه تحويل سال 1390 يك ماراتن اجراي 11 ساعته داشت و توانست اين اجرا را به تجربهاي متفاوت براي بينندگان تلويزيوني بدل كند.
گفتگوی مفصل با فرزاد فرزین که این روزها با شلیک می تازد
فرزاد فرزین : از بازی در فیلم کنسرت روی آب پشیمانم!
فرزاد فرزین با انتشار آلبوم «شلیک» توانست یکی از رکوردداران پاپ سال 90 و البته سال 91 باشد، درگیر و دار حاشیه هایی نیز بوده که نامش را در متن اخبار موسیقی چند ماه اخیر قرار داده است و این ها همه در مصاحبه پیش رو بی پاسخ نمانده اند.
وضعیت سینما با اکران فیلم های بی روح از کارگردان هایی که روزگاری سرشان قسم می خوردیم، ناگفته پیداست. تئاتر هم وضع بهتری ندارد و البته که در حوزه هنرهای تجسمی هم فقط باید چشم به حراج های آن طرف آبی داشته باشیم. در میان این بلبشو که عیار تشخیص خوب از بد به حد کافی نامعلوم است، موزیک پاپ دوباره در حال شروع حیاتی دوباره است. می توانید نام این اتفاق را بگذارید استفاده از فضای باز.
دیروز بعد از مدتی بدحالی و دست و پنجه نرم کردن با سرطان،ایرج قادری، بازیگر و کارگردان قدیمی سینمای ایران دار فانی را وداع گفت. جالب اینکه او بلافاصله بعد از فوتش در مقبره بی بی سکینه کرج به خاک سپرده شد
دیروز بعد از مدتی بدحالی و دست و پنجه نرم کردن با سرطان،ایرج قادری، بازیگر و کارگردان قدیمی سینمای ایران دار فانی را وداع گفت. جالب اینکه او بلافاصله بعد از فوتش در مقبره بی بی سکینه کرج به خاک سپرده شد در حالیکه نه مراسم تشییع و نه خاکسپاری با حضور هنرمندان و مردم سینمادوست برگزار نشد. بعد از اعلام خبر فوت این کارگردان، خیلی از اهالی هنر درمورد او حرف زدند. اظهار نظر آنها را بخوانید.
*حامد بهداد در صفحه شخصی اش نوشت:
ایرج قادری عازم سفر است من بسان یک چشم انتظار دلشکسته مانند یک یاس واقعی از همه سفرهای طولانی و بی بازگشت غمگینم من گمان می کنم مدتی است کمتر یکدیگر را دوست می داریم من گمان می کنم شاید چیزهایی باعث شده که مثلا شما از من دلخور باشید یا هرچیز دیگر. خب عذر خواهی می کنم . آیا این باعث نمی شود کمی دلتان به رحم آید؟ یادتان نیست؟ تاراج را دیده بودید؟ دادا را چطور ؟ پشت و خنجر را کجا دیدید در سینما یا در ویدئو یا برادرکشی ، کوسه جنوب ، کوچه مردها را یادتان هست ، ایرج قادری چطور؟ فردین مرد آخر این چه برزخی است می خواهم زنده بمانم. یه کاری کنید خاطره هامان به تاراج رفت عجب حکایتی است.